ايران به سبب موقعيت جغرافيايي و بيش از هفت هزار سال تمدن و فرهنگ و نيز تنوع فرهنگي در جغرافياي زيستي خود،يکي از شاخص ترين کشورها در حوزه ميراث فرهنگي بشري است . ميراث فرهنگي هر کشور از اساسي ترين ارکان تحکيم هويت، ايجاد خلاقيت و خودباوري ملي است.پژوهش در زمينه هاي مختلف آن موجب روشن شدن ابهامات تاريخي، شناخت ارزشهاي حاصل از ميراث طولاني جامعه و تسريع در شناخت ارزش هاي نهفته در ميراث فرهنگي هر کشور مي شود.
ميراث فرهنگي داراي دو بعد متفاوت است :
ميراث فرهنگي مادي: به آثاري گفته مي شود که قابل ديدن و لمس کردن است، مثل بناهاي تاريخي، اشياي موزه اي و ...از اين رو ابعاد مادي ميراث فرهنگي از ديرباز به سبب ماهيت و ويژگي هاي صوري خود شناخته شده بودند، ارزش هاي آن کم و بيش در هر دوره مورد تأکيد قرار گرفتند، تخريب آن محسوس و قابل ديدن بود و اهميت بازسازي، حفاظت و نگهداري آن پيوسته آشکارا بوده است.
ميراث فرهنگي معنوي: ميراث فرهنگي معنوي گنجينه زنده بشري به شمار مي رود و بازتاب مجموعه اي از فرآيندهاي ذهني است که در يک جامعه در دورههاي گوناگون تاريخي شکل مي گيرد و با اصولي ثابت و قابل شناخت به خلاقيت هاي صوري و مادي منجر شده و پيوسته بازتابي از نيازها و نيز پاسخ به آن نياز را در خود داراست.هنجارها و قانونمنديهاي اين مجموعه پيوسته به گونهاي ناخودآگاه و روايي و سنتي از نسلي به نسل ديگر منتقل و آموخته شده و معيارهاي ارزشي آنها هميشه مورد احترام جمعي قرار ميگيرد. مانند:
زبان: شامل گويشهاي رايج، گنجينه نام ها؛
دانش سنتي: شامل فناوري سنتي ( معماري سنتي، طب سنتي، نجوم سنتي و ...)
اساطير: شامل باورداشت ها و اعتقادات تاريخروايي، آيينها و مراسم؛
فولکلور: شامل نمودهاي روايي (قصه ها و ادبيات روايي) نمودهاي موسيقايي (موسيقي سنتي، ترانهها و آوازهاي سنتي)، نمودهايحرکتي (حرکات موزون، نمايش سنتي و ارزشهاي سنتي، اشکال گوناگون نمايشهاي آييني، بازيهاي سنتي) و نمودهاي مادي (صنايعدستي: طرح ها و نمادهاي سنتي، نقاشي، کندهکاري، مجسمهسازي، سفال، موزاييک و کاشي، صنايع چوب، جواهرسازي، پوشاک، نساجي، فرش، سوزن کاري و ...).
ميراث فرهنگي و قانون
تا پيش از انقلاب مشروطيت، هيچ قانوني براي ميراث فرهنگي تدوين نشده بود و «ميراث فرهنگي» در افکار عمومي هيچ منزلتي نداشت.آشنايي ناصرالدين شاه در سفر به فرنگ با موزهها و بناهاي تاريخي، تأثير بسياري بر او گذاشت. وي بعد از بازگشت از اولين سفر فرنگ در سال 1290 ق، دستور داد تا در ارگ سلطنتي موزه اي ايجاد کنند.اين موزه را بايد اولين موزه سلطنتي و دولتي دانست. اين موزه در مقايسه با موزههاي اروپايي، جذابيتي براي او نداشت، دستور داد براي موزه جديد، عمارت قديمي سمت شمال باغ گلستان را خراب و به جاي آن مکاني مناسب براي موزه بسازند.بدين ترتيب تالار موزه، سرسرا، حوض خانه و ملحقات ديگر را ساختند.اين ساختمان در سال 1299 ق به نام تالار سلام يا تالار تاج گذاري به اتمام رسيد.اعتماد السلطنه درباره آثار اين موزه مي نويسد:«موزه همايوني مشحون از جواهر گرانبها، ظرايف نفايس اشياء و آثار علميه و مهمات حربيه قديميه و آلات و ادوات متنوعه و مصنوعات ازمنه سالفه و تمثيل نگارندههاي بيمثل روزگار و پرده هاي نقاشيهاي مشهور و حاصل صناعي کارخانه هاي معروف و ظروف و چيني بلورآلات، مسکوکات قديميه با ضرب سلاطين معظم ايراني و غيره» است.در سال 1316 ش ، بخش عمده اي از آثار اين موزه در زمان پهلوي اول به خزانه بانک ملي انتقال داده شد.
در زمان مظفرالدين شاه، با بازگشت دانش آموختگان ايراني از فرنگ، در سال 1315 «انجمن معارف» براي گسترش آموزش و پرورش به شيوه جديد تأسيس شد. اين امر در گسترش فرهنگ تأثير بسزايي گذاشت و دانشآموزان ايراني با تاريخ سرزمين خود آشنا شدند.
در دوره مشروطيت نام وزارت علوم به «وزارت معارف» تغيير يافت. در سال 1328ق مجلس شورا «قانون اداري وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» را تصويب کرد.
بعد از انقلاب مشروطيت نام وزارت علوم به «وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» تغيير يافت و مجلس شورا «قانون اداري وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» را تصويب کرد.
در سال 1327 ق مرتضي قلي خان صنيع الدوله به رياست وزارت معارف و اوقاف منصوب شد.او نخستين کسي بود که در صدر مشروطيت به فکر تأسيس اداره اي با نام اداره عتقيقات جهت سرو سامان دادن به وضع اسفناک حفريات تجاري و آنچه از اين راه نصيب دولت مي شد،افتاد.ايام رياست وي همزمان بود با کاوش هاي دومورگان فرانسوي در شوش. انديشه هاي صنيع الدوله اما سرانجامي نيافت تا در زمان وزارت مرتضي خان ممتاز الملک و ابراهيم حکيمي در سال هاي 1295 و 1297 ش اداره عتقيقات يا باستان شناسي در ساختمان قديم اداره معارف در شمال مدرسه دارالفنون زير نظر ايرج ميرزا جلال الملک تأسيس شد و نام موزه ملي به خود گرفت. در اين موزه نمايشگاهي با 270قلم شيء به نمايش گذاشته شد. در زمان پهلوي اول بعد از خريد ساختمان هاي عمارت مسعوديه براي وزارت معارف در سال 1304، آثار موزه ي ملي به تالار آيينه عمارت مسعوديه انتقال داده شد.
در سال 1304 به همت تعدادي از رجال فرهنگي، انجمن آثار ملي شکل گرفت و اساسنامه آن منتشر گرديد. بر اساس مواد اين اساسنامه دولت وقت در 25 مهر 1306، آندره گدار فرانسوي را به عنوان مدير باستان شناسي در ايران استخدام کرد. او در سال 1308 در ايران شروع به کار کرد. در 12 آبان 1309 قانون عتقيقات به تصويب مجلس رسيد. بر اساس ماده اول اين قانون، کليه آثار و ابنيه تا پايان دوره قاجار اعم از آثار منقول و غير منقول، جزو آثار ملي محسوب مي شوند. بر اساس همين قانون بايد بخشي از آثار مکشوفه در حفاري هاي علمي و تجاري در موزه نگهداري شوند. در زمان وزارت علي اصغر حکمت، تأسيس موزه اي در تهران در ميدان مشق به تصويب رسيد و در سال 1313 ش، نقشه بناي موزه ايران باستان توسط آندره گدار آماده و در نهايت موزه ايران باستان در سال 1316ش ساخته و افتتاح شد.
در سال 1343 وزارت فرهنگ و هنر تأسيس و مديريت هاي مختلفي در قلمرو ميراث فرهنگي همچون اداره کل موزه ها، مرکز باستان شناسي ايران، دفتر آثار تاريخي، اداره کل موزه هاي سنتي، موزه ايران باستان، اداره کل بناهاي تاريخي، سازمان حفاظت از آثار باستاني و... تشکيل شد.
پيروزي انقلاب اسلامي و انحلال وزارت فرهنگ و هنر
با پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي، وزارت فرهنگ و هنر منحل و برخي از وظايف اين وزارتخانه که ماموريتهاي ميراث فرهنگي داشتند به دو وزارتخانه انتقال داده شد؛ وزارت فرهنگ و آموزش عالي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
با توجه به فروپاشي حکومت سلطنتي، کاخ هاي سلطنتي به عنوان مراکز فرهنگي اعلام شدند. کارشناسان آثار تاريخي بر آن شدند تا با ثبت و ساماندهي آثار فرهنگي موجود در کاخها، درهاي آن را به روي مردم بگشايند.
واحدهاي انتقال داده شده از وزارت فرهنگ و هنر به دو وزارتخانه بدين شرح است؛
وزارت فرهنگ و آموزش عالي
اداره کل هنرهاي سنتي
مرکز باستانشناسي ايران
مرکز موزه مردمشناسي
موزه ايران باستان
دفتر آثار تاريخي
سازمان ملي حفاظت از آثار باستاني
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
اداره حفاظت ميراث فرهنگي شهرستانها
اداره کل موزه ها
اداره کل بناهاي تاريخي
اداره کل کاخها
در اين دوره کاخ گلستان که بيش از انقلاب به اداره کل بيوتات سلطنتي تعلق داشت، به مرکز فرهنگي تبديل و زير نظر امور اقتصادي و دارايي قرار گرفت.
تشکيل سازمان ميراث فرهنگي کشور
در تاريخ 10/11/1364 به موجب قانون، سازمان ميراث فرهنگي شکل گرفت. براساس اين قانون، به وزارت فرهنگ و آموزش عالي اجازه داده شد تا از ادغام 11 واحد پراکنده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و نيز وزارت فرهنگ و آموزش عالي، سازمان ميراث فرهنگي را به صورت سازماني وابسته به خود تشکيل دهد. اين قانون در روز پنجشنبه دهم بهمن ماه 1364در مجلس شوراي اسلامي تصويب و در تاريخ 12 بهمن 1364 به تاييد شوراي نگهبان رسيد.
تشکيل سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري
چنانچه آمد، سازمان ميراث فرهنگي- براساس قانون، به وزارت فرهنگ و آموزش عالي سپرده شد. در سال 1372 شوراي عالي اداري طي جلسه 18/1/1372 به پيشنهاد سازمان امور اداري و استخدامي کشور و به منظورهماهنگي و افزايش کارآيي و اثربخشي سازمان ميراث فرهنگي کشور و تمرکز در مديريت دستگاههاي فرهنگي، سازمان ميراث فرهنگي کشور از وزارت فرهنگ و آموزش عالي منفک و به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ملحق شد براساس بند 3 مصوبه مزبور، کليه اختيارات و مسئوليتهاي وزير و وزارت فرهنگ و آموزش عالي در رابطه با موضوع وظايف اجرايي سازمان ميراث فرهنگي به وزير و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انتقال مييابد.
همچنين به منظور حسن اجراي قانون اساسنامه سازمان ميراث فرهنگي مصوب مجلس شوراي اسلامي و مطالعه و تحقيق در آثار باقي مانده از گذشتگان جهت معرفي ارزشهاي نهفته در آنها با برخورداري از توان و اطلاعات علمي از طريق استفاده هرچه مطلوبتر از امکانات بالقوه و بالفعل، نيروي انساني کارا، آزمايشگاهها ولوازم، کتابخانه و ساير وسايل پژوهشي موجود، سازمان ميراث فرهنگي وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي که در اين اساسنامه به اختصار پژوهشگاه ناميده ميشود، تشکيل شد.
در جلسه علني 23 ديماه سال 82 مجلس شوراي اسلامي، سازمانهاي ميراث فرهنگي کشور و ايرانگردي و جهانگردي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي جدا و از ادغام آنها "سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري" با کليه اختيارات زير نظر رييس جمهور فعاليت خود را آغاز مي کند. با تصويب اين قانون وظايف حاکميتي سازمان ايرانگردي و جهانگردي به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري منتقل و وظايف اجرايي و امور تصدي آن با همه امکانات، نيروي انساني، اموال و داراييها، تعهدات و اعتبارات در قالب يک شرکت دولتي با عنوان شرکت توسعه ايرانگردي و جهانگردي به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري وابسته شد. در اين بخش به پيشينه گردشگري در ايران تا تشکيل سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري اشاره مي کنيم:
تاريخچه گردشگري
گردشگري در سرزمين ايران از پيشينههاي چند هزار ساله برخوردار است. در تمامي دوران باستان، تا قبل از اسلام مستندات تاريخي حكايت از گسترش شهرها، راهها و اقامتگاهها در سرزمين پهناور ايران دارد. آثار مكتوب بر جاي مانده حاكي از سفر يونانيان و روميان به ايران است، اگرچه از سياحاني كه قبل از اسلام به ايران سفر كردهاند اطلاع دقيقي در دست نيست.
در قرون اوليه پس از اسلام، بعد از پشت سر نهادن يك دوره بحراني، رويكرد ادبي، فرهنگي و علمي در ايران آغاز شد و از رونقي بينظير برخورداد گرديد . شاعران و نويسندگان به گشت و گذار در سرزمين اسلامي پرداختند كه حاصل آن سفرنامههايي بود كه اكنون بر جاي مانده و از خلال آنها ميتوان با جغرافيا، فرهنگ و تمدن آن روزگار آشنا شد. از جمله معروفترين اين جهانگردان ميتوان به ناصرخسرو قبادياني شاعر، فيلسوف و سفرنامهنويس قرن پنجم اشاره كرد.
از سوي ديگر به تدريج و به ويژه طي قرون هفتم به بعد جهانگردان غربي نيز در پي سفر به شرق و از جمله ايران برآمدند. در همان دوران اقامتگاههايي در ايران تأسيس شد كه بسياري از آنها همچنان بر جاي مانده است. ايران در دوران صفويه و عليالخصوص در دوره شاه عباس اول به عنوان كشوري جذاب نظر بسياري از جهانگردان اروپايي را به خود جلب كرد. به همين دليل ميتوان دوره سلطنت شاه عباس اول تا انقراض سلسله صفوي را يكي از مهمترين ادوار توسعه جهانگردي در ايران به حساب آورد.
پس از دوران صفويه به دليل ناآراميها و بيثباتي تا سالها سرزمين ايران دچار هرج و مرج پي در پي شد اما از اواسط دوران قاجاريه با ثبات تدريجي داخلي از يك سو و گسترش پديده استعمار و رقابت بين كشورهاي قدرتمند اروپايي سفر به ايران رازهاي باستانشناسي و تاريخي بسياري را در ايران گشود. سير وسياحت ايرانيان و ميل آنها به گردشگري در اروپا از عصر مشروطيت رو به فزوني نهاد .
هر چند پس از انقلاب مشروطيت ورود گردشگران خارجي به ايران رو به تزايد گذاشته بود ليكن هيچگاه گردشگري به عنوان صنعت به شكل امروزي كه داراي تشكيلات منظم و قوانين و مقررات ويژهاي باشد و درآمدزايي نمايد مورد توجه نبوده است. صنعت گردشگري در ايران از نيم قرن پيش به اين طرف به منظور شناساندن مفاخر و تمدن ايران رسماً شكل گرفت و براي اولين بار از سال 1314 ادارهاي در وزارت داخله( وزارت كشور) به نام « اداره سياحان خارجي و تبليغات» تأسيس شد كه فعاليت آن محدود به چاپ نشريات و كتابچههاي راهنماي گردشگري ايران بود. بعد از شهريور 1320، اداره مذكور جاي خود را به « شوراي عالي جهانگردي» داد كه زيرنظر وزارت كشور بود و در نهايت در سال 1342 هيأت وزيران تأسيس « سازمان جلب سياحان » را تصويب و اين سازمان رسماً كار خود را آغاز كرد.
در سال 1353 با الحاق سازمان جلب سياحان در وزارت اطلاعات اين وزارتخانه به عنوان « وزارت اطلاعات و جهانگردي » تغيير نام يافت .
با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 « وزارت ارشاد اسلامي» از ادغام وزارتخانههاي « اطلاعات و جهانگردي» و « فرهنگ و هنر» تشكيل شد و كليه وظايف مربوط به امور سياحتي، زيارتي ، ايرانگردي و جهانگردي در قالب معاونت امور سياحتي و زيارتي در اين وزارتخانه سازماندهي شد. سپس به موجب مصوبه شوراي عالي اداري، كليه وظايف و مأموريتهاي معاونت امور سياحتي و زيارتي در وزارت ارشاد به « سازمان ايرانگردي و جهانگردي » منتقل شد تا در قالب سازمان به فعاليت خود ادامه دهد.
تشکيل سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري
با تصويب شوراي عالي اداري در يکصد وسي امين جلسه مورخ 16/1/85 به منظور تقويت و توسعه صنايع دستي کشور و ايجاد هماهنگي با سياستهاي توسعه صنعت گردشگري، سازمان صنايع دستي ايران با تمام وظايف، اختيارات، مسئوليتهاي قانوني، داراييها، تعهدات، اعتبارات، امکانات و نيروي انساني از وزارت صنايع و معادن منتزع و در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري ادغام و به "سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري" تغيير نام يافت. آنچه در پي مي آيد نگاهي به تاريخچه صنايع دستي در کشورمان تا قبل از ادغام است.
تاريخچه صنايعدستي
آنچه در گذشتهاي دور، بخش تفكيكناپذيري از زندگي روزمره مردم بوده: ظرفي كه در آن مي خورده، فرشي كه بر آن پاي نهاد، چراغي كه از آن خانهاش را روشن ميكرده در فرهنگ امروز ميراث فرهنگي نام گرفته و با احترام از آن ياد ميشود. در واقع آنچه امروزه در موزهها به عنوان بخشي از ميراث فرهنگي ما نگهداري مي شود همان دست ساخته گذشتگاني است كه از دوران باستان تا به حال با مصون ماندن از گزند روزگار به جاي مانده و اكنون نماد و نشانهاي از فرهنگ، هنر و تمدن مردماني است كه آنها را ساختهاند.
پس از انقلاب صنعتي، به واسطه توليد انبوه و ارزان در عرصههاي مختلف، صنايعدستي رو به كاهش و نابودي نهاد. وضعيت صنايعدستي ايران نيز از اين قاعده مستثني نبود، به همين دليل در اواسط قرن نوزده ميلادي، زماني كه هنرهاي دستي ايران به واسطه ورود كالاهاي اروپايي رو به نابودي نهاده بود، عدهاي از ايرانيان به فكر احياء و گسترش صنايعدستي افتادند.
در اواخر قرن 19 چند روحاني و تاجر مانند مجدالاسلام كرماني، سيدجمالالدين واعظ اصفهاني، ميرزا نصرالله ملكالمتكلمين و حاج محمد حسين كازروني انجمني براي پيشرفت مصرف توليدات بومي در اصفهان افتتاح كردند. ميرزا تقيخان اميركبير نيز تعدادي كارگاه محلي براي توليد لباس نظامي، پارچه، سراميك ، ظروف بلور، درشكه و لوازم مختلف خانگي احداث كرد. با اين حال تا پيش از انقلاب مشروطيت هيچ قانوني درباره صنايعدستي تدوين نشد. در سال 1328 هجري قمري، مجلس شورا « قانون اداري وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» را تصويب كرد و بعد از انقلاب مشروطيت نام وزارت معارف به وزرات معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه تغيير كرد. اما پس از آن دوباره همه چيز به دست فراموشي سپرده شد تا اينكه در سال 1347 شمسي با تصويب هيات وزيران، مركز صنايعدستي وابسته به وزارت اقتصاد وظيفه ساماندهي و هماهنگ نمودن وضعيت صنايعدستي كشور را به عهده گرفت.
در سال 1354 مركز مذكور به دو بخش سازمان صنايعدستي و شركت سهامي فروشگاههاي صنايعدستي تقسيم و تحت نظر وزارت صنايع و معادن به فعاليت خود ادامه داد.
در سال 1360 مجدداً اين دو بخش در يكديگر ادغام و طبق اساسنامه جديد به صورت يك شركت دولتي زيرنظر وزارت صنايع با عنوان سازمان صنايعدستي ايران قرار گرفت.
در دوران سازندگي در سال 1369 سازمان صنيايعدستي فعاليتهاي خود را در قالب 10 شركت منطقهاي در سراسر كشور ساماندهي كرد و امور بازرگاني سازمان نيز به شركتهاي مذكور محول گرديد.
در سال 1376، 9 شركت منطقهاي منحل گرديد و يك شركت به نام شركت بازرگاني صنايعدستي كليه فعاليتهاي بازرگاني و سازمان را برعهده گرفت.
در سال 1383 قانون تأسيس سازمان صنايعدستي ايران به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد و نهايتاً پس از دگرگونيهاي فراوان در سال 1385 به عنوان يكي از معاونتهاي سازمان ميراث فرهنگي به اين سازمان پيوست.
روساي سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري از ابتدا تاکنون :
آقاي دکتر مهدي حجت 1366 الي 1370
آقاي دکتر اکبر زرگر 1371 الي 1373
آقاي مهندس سراجالدين کازروني 1372 الي 1376
آقاي مهندس سيد محمد بهشتي 1376 الي 1383
آقاي حسين مرعشي 1383 الي 1384
آقاي اسفنديار رحيم مشايي 1384 الي 1388
آقاي حميدرضا بقايي 1388 الي 1390
آقاي روح الله احمدزاده کرماني 1390
آقاي ميرحسن موسوي 1390 الي 1391
آقاي محمد شريف ملکزاده 1391 الي 1392
آقاي دکتر محمدعلي نجفي شهريورماه 1392 الي دي ماه 1392
آقاي دکتر مسعود سلطاني فر دي ماه 1392 تاکنون
آقای دکتر علی اصغر مونسان از 30 مرداد 1398 تا 12 شهریور 1398 (به عنوان سرپرست وزارتخانه)
آقای دکتر علی اصغر مونسان از 12 شهریور 1398 (به عنوان اولین وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی)
منابع
رياضي، محمدرضا؛ «از موزه ايران باستان تا موزه ملي ايران»، مجله موزه ها،شماره 30، بهار 1381.
«شناخت و حفاظت از ميراث فرهنگي معنوي با نگرش به پيش نويس کنوانسيون ميراث معنوي يونسکو»، ترجمه سعيد عريان (با همکاري دفتر حقوقي سازمان ميراث فرهنگي)، مجله موزه ها، شماره 34، بهار 1382.
مجموعه قوانين، مقررات، آيين نامه ها و معاهدات سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري، به کوشش اميد غنمي، يونس صمدي و سوسن چراغچي، انتشارات سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري