یاغما بولت (ای ابرها نبارید) ، مقام موسیقی
فصل بهار، فصلی که تمامی موجودات را به شور و هیجان می آورد، در صحرای ترکمن حکم می راند. پروانه های رنگارنگ در میان گل های زیبا در پرواز بودند. پرندگان زیبا در الحان گوناگون نغمه سرایی می کردند و ریاحین هزار و یک رقم بوی خوش را می پراکند.
در همان زمان که طبیعت این همه زیبایی را به صحرا بخشیده بود، ابدال بای هم روستایی ساییل بخشی جوان به ییلاق رفته بود. تعداد بزها و گوسفندان ابدال بای از ده هزار می گذشت. او هر سال موقع ییلاق خمره های ساره یاغ (1) را به همراه کاروانیان به شهرهای مشهد، بخارا، خیوه روانه می کرد و بر دارایی اش می افزود. عروسان و دخترانی را که برای گرفتن کره و سارغان (2) مایل به کار بودند، به خدمت می گرفت. ابدال بای یک سوم کره ها و سارغان ها را که از یانلیق ها (3) به دست می آمد به آنها می داد. فقیران برای اینکه بتوانند برای زمستان سخت خود قاتق نانی مثل کره، سارغان، کشک و خامه داشته باشند گروه گروه در آنجا کار می کردند.
ساییل بخشی عاشق اُغل امان تنها دختر قینیش آپای بیوه شده بود، اما دختر توجه ای به دلداده خود نداشت. به همین خاطر ساییل بخشی او را بوینی یوغین (4) نام نهاده بود. ساییل بخشی که از رفتن معشوق بدانجا خبر یافته بود، برای چوپانی کردن در آن صحرای زیبا به ییلاق رفت. اُغل امان پر از ناز و کرشمه بود. او به حرفها و سخنان ساییل توجهی نداشت و جوابی نمی داد و با این کار دل بخشی را در آتش گداخته بود. به همین خاطر پیش خودش نام او را بوینی یوغین گذاشته بود.
آغل ها و خمیه ها برپا شد. چوپانها چالمارهای (5) خود را آماده ساخته بودند. شیردوشی شروع شد و ماست ها درون بیست، سی یانلیق جای گرفت. از ضربه های پیشک (6) دختران یانلیق نزدیک بود بترکد. از هر یانلیق کرده زیادی بیرون می آمد و درون دیگهای مخصوص قرار داده می شد. کره های جوشیده درون خمره ها قرار می گرفت و بدین ترتیب ییلاق دامه داشت.
نزدیکی های ظهر، گله های گوسفندان از بلندی ها به سوی آغل های ییلاق روانه شدند. ساییل بخشی که در پی بره های سیاه رنگ به این سو و آن سو می دوید، سخت گرسنه و خسته شده بود. او بره ها را به آن سوی تپه ای که در طرف جنوب قرار داشت روانه کرد و به سوی خیمه ای که به آغل چسبیده بود، رفت. برای خستگی درکردن چای سبز آماده کرد. دختران و عروسان میش هایی را که به آغل آمده بودند، در جایگاه شیردوشی قرار دادند و شروع به دوشیدن آنها کردند.
اکنون وقت آن بود که ساییل بخشی مثل هر روز از روزنه های آغل به تماشای حرکات محبوبه خود بنشیند. او هر روز برای چنین فرصتی بی صبرانه لحظه شماری می کرد.
درون آغل ساکت و خاموش بود. تنها صدای ریختن شیرها به درون ظرف ها شنیده می شد. بخشی جوان از نوشیدن چای سبز تنگچه (7) فارق شد. سینه ای صاف کرد و دوتارش را به دستش گرفت و آرام شروع به نواختن کرد.
در همان هنگام باران گرفت و بر روی دختران شیر دوش شروع به باریدن کرد. ساییل بخشی باران را که بر روی دلدارش می بارید و او را خیس می کرد، مورد خطاب قرار داد و خواند:
بیر بؤله جیک بولوت گلدی یاغماغا
یاغما بولوت نازلی یارینگ اوستونه
یاریم اویدن چیقدی قویون ساغماغا
بال-ام بولسانگ، دامما یارینگ اوستونه
ترجمه
قطعه ای ابر آمد تا ببارد
ای ابر بر روی یار نازنین من مبار!
او برای دوشیدن میش ها از خانه بیرون آمده است
اگر عسل هم باشی بر روی یار من مبار.
بدین ترتیب مقام «یاغما بولوت» (ای ابرها نبارید!) که بخشی ها آن را با علاقه می خوانند، بوجود آمد.
زیرنویس ها:
1- ساری یاغ (روغن زرد) : مسکه جوشیده که می توان آن را به مدت طولانی نگهداری کرد.
2- سارغان: غذایی که از آغوز بدست می آید.
3- یانلیق: پوست بز دباغی شده، در آن ماست می ریزند و بر هم می زنند تا روغن آن گرفته شود، یاییق هم می گویند.
4- بوینی یوغین: گردن کلفت، مستبد
5- چالمار: استراحتگاه که چوپانان برای خود درست می کنند.
6- پیشک: وسیله ای چوبی که برای برهم زدن و روغن گرفتن از ماست یانلیق استفاده می شود.
7- تُنگچه : (تنگ + چه) تنگی که چوپانان برای جوشاندن آب و دم کردن چای استفاده می کنند.